سامسام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

سام

آرامش بعد از طوفان

1390/4/24 14:27
1,017 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از اینکه برنامه روزانه رو یه مروری کردم دیدم مامان و بابام خیلی خوش به حالشون شده و شاید فکر کنن بزرگ کردن بچه به همین راحتی هاست و خدایی نکرده تصمیم بگیرن برای من هوو بیارن دست به کار شدم و در یک فرصت طلایی(وقتی مامان بزرگ و بابا بزرگ و خاله و خانواده دایی جونم رفتن مسافرت و مامان و بابام تنها بودن )شروع کردم به زهره چشم گرفتن فقط 3 شبانه روز.

 ظهر دیگه به راحتی نمی خوابیدم باید اینقدر منو می گردوندن که هر دو تاشون از کت و کول میافتادن تازه فقط گردوندن نبود همیشه چاشنی جیغ هم همراه بود و شب هم به همین منوال با این تفاوت که برای خواب شب کار به گردوندن  توی کوچه و نهایتاً بیرون رفتن با ماشین و 2 ساعت چرخیدن تو شهر تا من بخوابم می کشید تازه شب اول بعد 2 ساعت گردش وقتی گذاشتنم تو تخت بعد 3 ثانیه بیدار شدم و....تو روز هم حال حسابی به مامان می دادم باید فقط سر پا تو بغل بودم حتی بغل نشسته قبول نبود .

تو این 3 روز 2 بار رفتم دکتر 1 بار بیمارستان و کلی آزمایش تازه شیرم رو هم عوض کردن. ولی این 3 روز فقط برای  نشون دادن آون روی سکه به مامان بابا بود تا قدر من و اطرافیان رو بیشتر بدونن . 

و از اونجایی که من بابا و مامانم رو خیییییییییییلییییییییییییییییی دوست دارم از روز جمعه صبح آتش بس دادم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

maryam
2 مرداد 90 10:19
چه پسر ماهی دارید خدا حفظش کنه.
مهدخت مامان همایون
6 مرداد 90 7:34
اییییییی خدااااااا چه جیگریههههههههههه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سام می باشد