سامسام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

سام

وای وای

روز بعد از رسیدن بله دیگه ما رو ختنه کردن البته من اروم تر از این حرفا هستم که آبروریزی راه بندازم به هر حال مردی گفتن ولی مامانم کلا آبرومو برد انقدر گریه کرد که بیرونش کردن      ...
13 ارديبهشت 1390

تولد مامانم

اول اسفند  تولد مامانم بود من در تولدش حضور فعال داشتم و چون نتونسته بودم هدیه ای براش بخرم یه چشمک بهش زدم گفتم سال بعد جبران می کنم   ...
13 ارديبهشت 1390

جریان تولد من

این منم  که روز ۱۵ بهمن ۱۳۸۹ساعت ۱۲:۲۰روز جمعه  در بیمارستان بعثت به دنیا اومدم وقت تولد ۵۲سانتی متر قدم بود و  ۳۶۰۰ گرم وزن میگن مامانم خیلی درد کشیده تا منو به دنیا اورده این عکسو بابام تو بیمارستان بغل مامانم ازم گرفته خوش تیپم نه  ...
18 فروردين 1390

نامگذاری

۵ روز بیشتر از تولدم نگذشته بود که مراسم اسم گذاریم رو راه انداختن  آخه خالم دانشجو بود و می خواست برگرده بره دانشگاه و نمی تونست تا هفتمین شب تولد من صبر کنه اون شب همه با من عکس گرفتن فکر کنم خیلی مهم بودم باباییم تو گوشم اذان گفت و اسم سام برای من انتخاب شد .   ...
18 فروردين 1390

چهارشنبه سوری

چهار شنبه سوری به اتفاق مامان بابا مادر بزرگ پدر بزرگ دایی ها زن دایی ها دختر دایی و پسر دایی و خاله جونم رفتیم آتش بازی به اتفاق بابام از رو آتیش پریدم و تو دلم گفتم سرخی تو از من و زردی من از تو ...
18 فروردين 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سام می باشد